Tuesday, July 11, 2006

چادر ملی



قول دادن و عمل نکردن؛ این چیزی است که از روسای جمهوری اسلامی به یادگار مانده. از کارگرانی که به جای دریافت اضافه حقوق، اخراج شدند بگیرید تا مهرورزی با باتوم و زندان. در این ضیافت همه‌چیز باژگون، عجیب هم نیست که چادر لباس ملی زنان و به ویژه دانشجویان بشود و لابد چون مردان را هم نمی‌توان بی‌لباس گذاشت، عبای ملی دانشجویی هم به بازار بیاید. نمی‌دانم چادر چه ربطی به ملی و این دو چه ربطی به دانشجویی دارند؟ دیده بودم در تبلیغات از حقه‌های سینمایی استفاده کنند، اما زبردست‌ترین شرکت‌های تبلیغاتی هم فکر نمی‌کنم جرات سرمایه‌گذاری برای فروش شترگاوپلنگ داشته باشند!
آن داستان قدیمی برایم تداعی می‌شود: شنگول و منگول و حبه انگور. البته وقتی که بچه اول «شنگول»، دومی «منگول» و سومی هم حداکثر «حبه انگور» باشد، گرگ هم به راحتی خود را به جای مادرشان جا می‌زند. دیکتاتور ترجیحا با زور و اگر نتوانست با فریب کار خود را پیش می‌برد و این داستان آن‌قدر تکرار شده است که پی بردن به افکار دیکتاتور چندان دشوار نمی‌نماید؛ حیرت‌انگیز، ساده‌دلی بزغاله‌هایی است که ماهیت گرگ خونخوار را از یاد می‌برند.

1 comment:

Anonymous said...

برای ادامه حتما پی گیری هم می کنم ! می خوام ببینم این قبای به تن دوخته ی ما یا به قول شما شتر گاو پلنگ چه شکلی هست!؟
چیزی که برای من جالبه کنتراست این برگه با مانتوهای پشتش و اصولا خود فروشگاهه! دلم می خواد بدونم این فروش هم داره؟ اصلا انگیزه فروشنده از زدن همچین برچسبی(!) چی بوده؟!؟