Monday, November 20, 2006

حیف از ما عروسک‌ها


آنچه ناخواسته انجام می‌دهیم
فکر نمی‌کنم هیچ گاه حسرتی را که عمیقا و پیوسته در روزهای بعد از یازده سپتامبر در من ایجاد می‌شد، فراموش کنم. همان زمانی که رفته رفته پشتیبانی جوامع دموکراتیک از دولتشان را در رویایی‌های خارجی درک کردم. آن پرسش آزاردهنده‌ای که مدام در ذهنم می‌چرخید این بود که چرا ایرانیان سال‌هاست که به حاکمان خود بدبینند و در عین حال هیچ اقدام موثری در راستای دست‌یابی به تغییر شرایط انجام نمی‌دهند؟
شاید بد نباشد به سال‌های میانی دهه 70 خورشیدی برگردیم. جامعه ایران پس از پشت سر گذاشتن جنگی طولانی، بدون دستیابی به آرمان‌های دوران انقلاب، خسته از اختناق سیاسی و فشارهای اقتصادی – اجتماعی، راه مشخصی برای رهایی از شرایط ملال‌آورش نمی‌شناخت. در چنین وضعیتی که همه چیز در دست دولتی بود که عموم جامعه آن را از خود نمی‌دانست، زمزمه‌هایی شنیده شد از تغییر شرایط. شخصیتی آمد، حرف‌هایی را که باید شنیده می‌شد، گفت و سرانجام مقام ریاست‌جمهوری کشور را به دست آورد. صرف نظر از تمامی انتقاداتی که به درست یا نادرست از او می‌شود، در یک مورد نمی‌توان شک کرد، و آن نارضایتی رای‌دهندگانی سابقا ناامید بود که در یک دوره از صحبت‌های او به وجد آمدند و پس از طی زمانی دوباره ناامید شدند. جالب اینکه همین ملت ناامید، سال پیش دوباره از دیدن پدیده‌ای تازه جان گرفتند، به پای صندوق‌های رای رفتند و امروز دوباره ناامید، و بدبین به گوشه‌های تنهایی خود خزیده‌اند. پس از دو بار ناامیدی، پیش‌بینی واکنش بعدی جامعه ایران به پدیده‌هایی از قبیل رای دادن چندان دشوار نخواهد بود. انتخابات خبرگان نزدیک است؛ کسی رای نخواهد داد و عجیب هم نخواهد بود. ادامه مطلب...

با نان و پنیر مشترک شوید تا مطالب آن برایتان ارسال شود (کلیک کنید)

No comments: